ضرب المثلهاي بروجردي
**************************
*اَ خر مِپرسَه چارشمَه سوري کِي يَه.
از خر مي پرسد چهار شنبه سوري چه زماني است. کنايه از اين که طرف مقابل خيلي آدم خنگ و گيجي است.
*پفم دِ گپم سازم دِ دسّم
باد در دهانم است و ساز هم در دستم. کنايه از اينکه همه چيز فراهم است و جاي نگراني نيست و نيز به معناي بي نيازي از ديگران و استقلال فردي است
*جارو که کُل ما مَلنش سوک خلا
جارو که کهنه مي شود جايش در توالت است. کنايه از اينکه انسان که ناتوان و پير شود احترامش را از دست مي دهد
*ديگي که ورَه مه نَجوشَه مُخام سر سِي دِش بَجوشه
ديگي براي من نجوشد مي خواهم (=بگذار) سر سگ در آن بجوشد. کنايه از بي انگيزگي نسبت به کاري است که سودي براي ما ندارد.
*مطرو باي عروسي برارتم با
مطرب باشي و عروسي برادرت هم باشد. کنايه از به راه بودن عيش و خوشي و فراهم بودن شرايط
*مَه جُمَّه دِ گوري که شمّّه دِ شستِ شوري
مگر جمعه در گوري که شنبه در (حال) شستشو هستي. تاکيد بر نظافت و حمام رفتن در روزهاي جمعه
*ناونه اِو برد ووري يرده چِو برد
نهاوند را سيلاب برد و بروجرد را شايعه برداشت. کنايه از گسترش شايعه و خبرهاي نادرست در بين مردم
*و ِ در موئه که ديوار بَشنوئه
به در مي گويد که ديوار بشنود
*و ِ کي بُرده روشتش و ِ خاله کاسه پشتش
به کي برده رفتارش به خاله کوژ پشتش. کنايه از اين که بدي رفتار کسي معمولا برگرفته از تربيت خانوادگي و در نتيجه بد بودن خويشاوندانش است
*هف تا سِي اَ روش بَخورن سير نِمان
هفت تا سگ از رويش بخورند (=چهره اش را بليسند) سير نمي شوند. کنايه از آدم خيلي کثيف