گویش بروجرد

                                                                   گويش هاي ناحيه بروجرد

                                                                 *************************

بروجرد به عنوان ناحيه اي مرزي بين لرستان و نقاط مرکزي ايران محل برخورد فرهنگ ها و مردمان مختلف بوده است که به پيامد آن گويش هاي مختلفي در ناحيه بروجرد قابل تشخيص است. گويش مردمان شهر بروجرد هم به همين گونه در گذر زمان دگرگوني هايي يافته است. در گويش بروجردي ردپاي واژگان و زبانهاي باستاني ايران به خوبي ديده مي شود. هنوز بسياري فعل ها با الف در ابتدايشان شروع مي شوند مانند اشکستن و اشنفتن به معناي شکستن و شنفتن. واژه هايي رايج چون ايواره و مهراوه از يادگارهاي بسيار کهن هستند.

برخي کتابها گويش بروجردي را زير شاخه اي از لهجه يا زبان لري نام برده اند و برخي نيز آن را گويشي مستقل و از زيرشاخه هاي فارسي دانسته اند. لغت نامه دهخدا بي هيچ توضيح ديگري لهجه مردمان بروجرد را لري ذکر کرده است و خود لري را هم زير شاخه اي از فارسي دانسته است. در باره لري هم دو ديدگاه متفاوت هست: برخي لري را زيرشاخه اي از زبان فارسي مي دانند و برخي آن را زباني مستقل از فارسي کنوني و برگرفته از زبانهاي ايران باستان مانند پهلوي مي دانند. آنچه که مهم است اين است که لري نزديک ترين زبان به فارسي کنوني است و به غير از برخي واژه هاي اصيل و خاص،  ساير واژگان لري کم و بيش همان واژگان فارسي هستند که مانند هر لهجه ديگري دچار دگرگوني هاي محلي شده اند.

گويش بروجردي نزديکي و شباهت بيشتري به فارسي دارد به گونه اي که بحث در مورد آن کمي دشوار مي نمايد. در مجموع يا بايد بروجردي را گويشي فارسي دانست که تاثير خيلي زيادي از لري گرفته است و يا بايد آن را گويشي از لري دانست که کاملا به فارسي نزديک شده است. چنين است که در منطقه بروجرد و لرستان، گويش مردم بروجرد را بروجردي مي نامند و گويش ديگر نقاط لرستان را لري مي نامند. گويش لري که در بيشتر نقاط مرکزي و جنوبي لرستان رواج دارد در بسياري از روستاهاي جنوبي بروجرد نيز گسترش يافته است. دليل اين مساله اسکان خانواده هاي فراواني از ايل بيرانوند در دشت سيلاخور و کوهستانهاي غربي بروجرد است.

افزون بر گويش بروجردي، گويشهاي ديگري نيز در اين ناحيه وجود دارد:

بروجردي روستايي در بيشتر روستاهاي دشت سيلاخور جنوبي و اشترينان (سيلاخور شمالي) و نيز در خاور بروجرد که همان گويش بروجردي است با دست خوردگي کمتر نسبت به گويش شهر نشينان. اين گويش به گويش مردم ملاير خيلي نزديک است و با گويش شهرنشينان بروجرد تفاوت هاي اندک اما قابل تشخيص دارد.

گويش لري در شماري از روستاهاي باختر بروجرد و دشت سيلاخور جنوبي که با گويش بروجردي تفاوت دارد و بيشتر به گويش مردمان نواحي مرکزي لرستان نزديک است. اين گويش با اسکان طوايفي از ايلات کوچنده لر در سده هاي گذشته در اين ناحيه گسترش يافته است.

گويش ترکي بومي در پاره اي مناطق خاوري بين بروجرد و اراک در استان مرکزي همانند روستاهاي تلخستان،  آق بلاغ، مالمير و تواندشت مردمان به زبان ترکي صحبت مي کنند که با ترکي آذربايجاني متفاوت است و بومي شده است.

گويش لکي در بين اندکي مردم کوچ کرده از شمال غرب لرستان به شهر بروجرد ديده مي شود ولي اساسا جزو گويش هاي منطقه بروجرد نيست.

گويش يهودي - بروجردي. يهوديان بروجرد گويشي مخصوص به خود دارند که برخي خصوصيات گويش بروجردي را داراست.

گويش بختياري و گويش ازنايي را هم جزو گويش هاي بروجرد به حساب مي آمده که در بخش گاپله بروجرد مشتمل بر ازنا و اليگودرز رواج داشته اند. گويش مردمان دورود نيز کم و بيش برگرفته از گويش هاي بروجردي و لري است.

ويژگي هاي گويش بروجردي

    يک – دگرگوني اندک . بيشتر واژه هاي بروجردي همان واژه هاي پارسي هستند که اندکي دچار دگرگوني شده اند. 

براي نمونه در بسياري واژه ها تنها صداي حروف اندکي ديگرگون مي شود

selâm سلام 

  ozhdahâ اژدها 

 penâh پناه

 chengâl چنگال

بسياري واژه هاي منتهي به ه غير ملفوظ به جاي کسره فتحه مي گيرند

kâsa کاسه

 bassa بسه

 shisha شيشه

و يا نويسه اي (معمولا حرف آخر) تلفظ نمي شود

گاميش // گاوميش برار // برادر

   دوم – حرف ب در خيلي موارد به و تبديل مي شود

براور // برابر 

 سيو // سيب

   سوم – حرف گ در برخي کلمات به ي تبديل مي شود

اير // اگر 

 مير// مگر

   چهارم – حرف د در برخي کلمات به ي تبديل مي شود و يا حذف مي گردد

آدم âyem آيم 

 بيار // بيدار 

 زنه يي // زندگي 

 اناختن // انداختن

   پنجم – حرف ت و يا د در اواخر واژه معمولا حذف مي شوند و حرف پيش از آن تشديد مي گيرد

دسه // دسته

 بسه // بسته 

 راسا // راستا – راسته

   ششم – بسياري فعل ها به استن ختم مي شوند که حرف ت هم بنا بر آنچه که در بخش قبل گفته شد حذف مي شود و س تشديد مي گيرد

پلاسيدن - پژمردن pelâssesan پلاسسن

 ارزيدن - ارزش داشتن arzessan ارزسن

به همين ترتيب اسم مفعول بسياري فعل ها به سه ختم مي شوند

گنّسه / / گنديده

 اشکسه / / شکسته

   هفتم - برخي فعل ها در ابتدايشان الف مي آيد

اشنفتن اشناختن

   هشتم - تبديل ستان به سو

تاوسّو // تابستان 

 زمسّو // زمستان 

 شووسو// شبستان 

 بسو !// بستان! – بگير! 

 بوسو // بوستان

   نهم – ن در آخر برخي واژه ها به نگ تبديل مي شوند

هونگ // هاون 

 نردنگ // نردبام – نردبان

 شيردنگ // شيردان 

 پفدنگ // پف دان – ريه – بادکنک 

 اسخنگ // استخوان

   دهم - حرف ر در برخي واژه ها حذف مي شود

ميه // مگر 

 مدزما // مرد آزما 

 گسنه // گرسنه

   يازدهم - تبديل ر به ل

ملحم // مرحم

 سولاخ // سوراخ

   دوازدهم - حرف و بين دو کلمه حذف مي شود و به جاي آن واژه نخست صداي کسره مي گيرد

روز شو// روز و شب 

 آمد شد// آمد و شد 

رفت آمد// رفت و آمد 

 شير خط// شير و خط 

 داد بيداد// داد و بيداد

   سيزدهم - بسياري واژه ها يک بخش اضافي بي معني مي گيرند که تنها براي بهتر شدن وزن واژه به کار مي رود. اين روش در گويش بروجردي بسيار رايج است

بچه مچه کاسه ماسه ماشين پاشين ميوه پيوه ميوه ملون

   چهاردهم – در اين گويش نويسه اي با صداي بين اي و او وجود دارد که با گويش فارسي متفاوت است و قدري کشيده است

دودdu دو 

گنجشک malocha ملوچه

   پانزدهم– نشانه مفعول را جاي خود را به نه و يا کسره مي دهد که به انتهاي واژه مي چسبد

کورش ِ صدا کن // کورش را صدا کن کورشنه صدا کن 

ليوان ِ بيار // ليوان را بياور


Empty
Click + to add content
دی ان ان