سپاهیان روم به رهبری با یورش به ایران، سرزمینهای هخامنشیان را متصرف شدند و در نهایت با به آتش کشیدن پایتخت آن امپراطوری، موجب سقوط هخامنشیان شدند. در بخشی از آن حملات، اسکندر با حمله به ناحیه بروجرد، قلعههای متعدد منطقه را به تصرف خود درآورد و یکی از آنها را که در وضعیت بهتری قرار داشت سامان بخشید و بخشی از سپاه خود را در آن مستقر کرد. این قلعه که در سه کیلومتری جنوب بروجرد قرار دارد به دلیل استقرار سربازان رومی به شهرت یافت و بعدها دست کم تا دوران صفویان یکی از دژهای مهم نظامی بود.
پس از جنگ نهاوند، بیشتر مناطق ایران به تدریج در حاکمیت مسلمانان قرار گرفت. بروجرد به دلیل مجاورت با نهاوند از مناطق پر رفت و آمد محسوب میشد و بر اساس رویهای که از دوره ساسانی باقیمانده بود بروجرد و نهاوند به عنوان ماه نهاوند شناخته میشدند که خراج آنها به حاکم بصره میرسید و به همین دلیل به این ناحیه ماه بصره هم گفته میشد.
در سال ۱۸ قمری و به هنگام خلافت عمر بن خطاب، دو سردار عرب با نامهای نعمان بن مقرن و قعقاع به غرب ایران لشکرکشی کردند و کرمانشاه، همدان، نهاوند و بروجرد را به تصرف درآورده و پس از گرفتن جزیه به سمت اصفهان رفتند. با رفتن سپاه اعراب مردم این نواحی از پرداخت جزیه خودداری کرده و اعلام استقلال نمودند. عمر از این قضیه مطلع شد و مجدداً لشکری به این نواحی فرستاد که توانستند کنترل کامل منطقه را به دست بگیرند (ص ۷۸).
در زمان عثمان خلیفه سوم، مالک بن حبیب و در زمان امویان، حجر بن عدی حاکمیت نواحی غربی ایران را در اختیار داشتند که در این زمان، فشار و تبعیض بر مردمان این نواحی زیاد شد و نارضایتی و عصیان شروع شد (ص ۲۶).
مناطق غربی و جنوب غربی ایران (جبال) از متصرفات امن و باثبات امویان محسوب میشده است. اما با قدرت یافتن ابومسلم خراسانی، به تدریج این نواحی و از جمله ناحیه بروجرد نیز از قلمرو بنی امیه خارج شد و به دست حکومتهای محلی افتاد.(ص ۲۶).
ابومسلم توانست حاکم اموی خراسان بزرگ، ولید بن یزید بن عبدالملک را شکست دهد و ولید ابتدا به بروجرد پناه برد و از آنجا به سرزمین شام گریخت. همچنین با دامنه تصرفات ابومسلم، نبردهایی بین وی و ابن ضیاره سردار اموی اتفاق افتاد. در یکی از این جنگها که به سال ۱۳۰ قمری در گاپله بروجرد صورت گرفت، ابن ضیاره توسط قحطبه سردار ابومسلم کشته شد.(ص ۸۰).
مأمون عباسی فرزند هارون الرشید در خراسان حکومت داشت و پس از پدر، با برادر بزرگترش امین بر سر حکومت جنگید و حکومت بیشتر نواحی ایران و از جمله مناطق غربی ایران را به دست گرفت و حسن بن سهل را در سال ۱۹۹ قمری به حکومت این مناطق گماشت.
حموله وزیر حکومت محلی آل ابی دلف از حکمرانان عرب خلفای عباسی که بین سالهای ۲۱۰ تا ۲۵۸ هجری در کرج ابی دلف ناحیهای بین اراک و بروجرد امروزی ساکن شده بودند، به بازسازی بروجرد پرداخت و در آن منبری برپا کرد.
- صفاریان،سامانیان،آل زیار،آل بویه، غزنویان
مرداویج در سال ۳۱۶ قمری، بروجرد را به تصرف درآورد. در ۴۱۴ قمری، سماءالدوله دیلمی قصد بیرون کردن فرهاد بن مرداویج از این شهر را میکند اما با حمایت علاءالدوله دیلمی، ناکام میماند.
- اتابکان کردستان و دیلمیان
در سال ۳۴۸ قمری (۹۶۱ م) حسنویه بن حسین کرد برزیکانی فرمانروای خاندان کرد حسنویه پنج شهر مهم باختری ایران شامل نهاوند، دینور، شاپورخواست، بروجرد و اسدآباد را فتح کرد.
در ۴۱۴ قمری، سماءالدوله دیلمی قصد بیرون کردن فرهاد بن مرداویج شهر بروجرد را میکند اما با حمایت علاءالدوله دیلمی، ناکام میماند.
در دوره سلجوقیان بروجرد شهری مهم محسوب میشده و اتفاقات متعددی در آن روی داده است که از جمله میتوان به کشته شدن نظامالملک وزیر آلب ارسلان اشاره کرد.
ترکان خاتون مادر محمود با سلطان سلجوقی برکیارق (فرزند و جانشین ملکشاه سلجوقی) به نبرد برخاست و در بروجرد با وی جنگید. همچنین برکیارق به هنگام سفر از اصفهان به بغداد در راه دچار بیماری شد و در بروجرد درگذشت. در مورد این که آرامگاه وی بقعه زواریجان در شمال شهر بروجرد است یا این که در اصفهان به خاک سپرده شده اختلاف نظر وجود دارد.[۵] در مجملالتواریخ و القصص (ص ۴۱۰) در اینباره آمدهاست:
... خطیرالملک وزیر گشت، سلطان برکیارق را از بیمار دراز بدر بروجرد فرمان یافت رحمه الله... ص ۴۱۰
آل بویه خاندانی ایرانی و شیعه مذهب بودند که در قرن چهار و پنج قمری (۳۲۰–۴۴۷ ه. ق) در مرکز، غرب و جنوب ایران و عراق فرمانروایی میکردند[۳۰] و از دیلم شمال ایران برخاسته بودند. در باختر و مرکز ایران دو دودمان از دیلمیان به نام آل زیار (۳۲۰ ه. ق) و آل بویه که هر دو از سرزمینهای شمالی برخاستهاند مرکزی مرکزی و باختری ایران و فارس را از دست خلفا آزاد کردند. دیلمیان نام قوم و دیلمی نام گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه.ق. بدست سلجوقیان و به خاطر اختلاف همیشگی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند.
علی بن بویه پس از به دست آوردن خوزستان، راهی فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن سرزمین دست یافت (۳۳۴ه. ق). سپس، به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. رکن الدوله در سال ۳۵۹ ه.ق. به کردستان لشکر کشید و حسنویه را وادار به مصالحه کرد.
در زمان خوارزمشاهیان بروجرد شهری خرم و آباد و دارای مرکزیت دینی با علمای فراوان بودهاست. در سال ۶۱۷ قمری و به هنگام فرمانروایی در حمله مغولان به بروجرد، مردم این شهر قتلعام شدند. همچنین سلطان محمد خوارزمشاه به حوالی بروجرد گریخت.
اتابکان لر یا هزاراسپیان نام سلسلهای از حکام کرد است که بین سالهای ۵۵۰ ه.ق. تا ۸۲۷ هَ.ق. در جنوب غربی ایران حکومت میکردهاند. مناطق مرکزی و جنوبی استان لرستان، شمال شرقی خوزستان و چهارمحال و بختیاری قلمرو آنان بودهاست و به همین ترتیب به دو حکومت کوچکتر یعنی اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک تقسیم میشدهاند. اتابکان لر بزرگ شهر ایذخ (ایذه) و اتابکان لر کوچک شهر خرمآباد را مرکز خود قرار داده بودند.
سرزمین اتابکان لر کوچک با همین نام یعنی لر کوچک شناخته میشد و شامل دو بخش پیشکوه (مناطق اطراف خرمآباد) و پشتکوه (استان ایلام) میشد. بین سالهای ۵۸۰ تا ۱۰۰۶ه. ق اتابکان بر لر کوچک فرمانروایی میکردند. در طول دوره حاکمیت اتابکان، منطقه بروجرد معمولاً به عنوان بخشی از عراق عجم شناخته میشده و تحت نفوذ اتابکان نبوده است. هرچند بهطور کلی منطقه سیلاخور، بروجرد و گاپله جزو نواحی لر کوجک نبوده است اما در در قرن هشتم هجری، تحت تسلط و نفوذ اتابکان لر کوچک قرار گرفته و در همین دوران از بروجرد به عنوان یکی از شهرهای لر کوچک نام برده شدهاست. در سال ۷۹۰ هجری، عزالدین بن شجاع الدین محمود از حاکمان لرِ کوچک در قلعه رومیان بروجرد مستقر بودهاست.
ایران در اوایل قرن هشتم هجری. در سال ۷۹۰ هجری، امیر تیمور گورکانی که پیشتر بروجرد و خرمآباد را به تصرف درآورده بود، عزالدین بن شجاع الدین محمود از حاکمان لر کوچک را که در قلعه رومیان بروجرد قرار داشت، به سوی سمرقند روانه کرد. تیمور به سال ۸۰۵ هجری و به هنگام عزیمت به گرجستان، به امیرزاده رستم از فرماندهان خود دستور داد تا به بروجرد برود و قلعه رومیان را بازسازی کند.
از قرن دهم و همزمان با دوره صفویه در بیشتر زمانها ولایت بروجرد به صورت مستقل اداره میشده است و شامل بروجرد و جاپلق بودهاست. این ترتیب تا دوره پهلوی اول ادامه داشت. در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری و همزمان با حکومت صفویان، لشکریان عثمانی (رومی) به مناطق غربی ایران حملههای متعددی کردند و بخشهایی از این مناطق را به اشغال خود درآوردند و ایرانیان را در حوالی بروجرد شکست دادند. در سال ۹۹۷ هجری، سپاه ایران به فرماندهی قورخمس خان شاملو در حوالی بروجرد از قشون عثمانی شکست خورد.
نادرشاه در چندین نوبت در غرب ایران از جمله ناحیه بروجرد حاضر و نبردهایی داشت که موجب به یکپارچگی حکومت وی شد. با این وجود پس از مرگ نادر، در نواحی مختلف ایران از جمله عراق عجم و به ویژه بروجرد افرادی مبادرت به سرکشی و تشکیل حکومتهای محلی کردند. در زمان ابراهیمشاه در حوالی بروجرد، فردی به نام کائید کلب علی با تشکیل گروهی در ابتدا به ایجاد رعب و وحشت و حمله به کاروانها پرداخت و سپس با افزایش شهرت و نفوذ خود، لشکری با دوازده هزار سپاهی فراهم آورد و اداره ناحیه بروجرد را در دست گرفت. سلیم خان افشار قرقلو حاکم عراق عجم به جنگ کائید کلب علی رفت و لشکر وی را شکست داد و کلب علی را اسیر کرد و بلافاصله گردن زد.
با مرگ نادرشاه، افراد مختلفی از گوشه و کنار ایران به تلاش برای ایجاد حکومت و در دست گرفتن کشور اقدام کردند که کریمخان زند نیز یکی از آنها بود. کریم خان از تیره زند بود که در غرب ایران در ناحیه ملایر و بروجرد پراکنده بودند. وی ابتدا با شکست دادن حاکم همدان و اردلان، تویسرکان و کزاز (شازند) را تصرف کرد و دامنه حکومت خود را به مناطق اطراف از جمله بروجرد گستراند. وی در به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل سوم کوشید و خود سردار کل سپاه وی شد و با این منصب مجدداً به سمت غرب ایران رفت تا آن نواحی را یکپارچه کند. وی ابتدا با هم پیمان پیشین خود علیمردان خان در چهارمحال و بختیاری جنگید و کنترل اصفهان را به دست آورد.
در ادامه اتفاقاتی روی داد که منجر به جنگ بین کریم خان زند-آزاد خان افغان شد. علیمردان خان مجدداً از بغداد به سمت ایران پیشروی کرد و قصد تسخیر قلعه راهبردی کرمانشاه را داشت و از آزاد خان افغان نیز کمک طلبید اما کریم خان مانع این کار شد و در تعیقب آزادخان به سمت بروجرد شتافت. کریم خان در بروجرد نیروهای خود را سامان داد و برای نبرد مجدد با آزاد خان به قریه دوآبه در دشت سیلاخور در جنوب بروجرد رفت و آنجا منتظر افغانها ماند. در جنگی که روی داد کریم خان از آزادخان شکست خورد و به این ترتیب حکومت عراق عجم به دست آزادخان که در اصفهان بود افتاد. همراهان کریم خان دو دسته شدند. گروه اول به سمت شمال (بروجرد و ملایر) گریختند و کریم خان نیز به سمت خوزستان و از آنجا به شیراز گریخت.
افغانها از بروجرد به مرکز طایفه زند یعنی روستای قلعه پری ملایر یورش بردند و هفده تن از خانهای زند و پانزده تن از زنان ایشان را که مادر کریمخان نیز در میانشان بود به اسارت گرفت و به سمت ارومیه بردند که ایشان در راه گریختند و در بروجرد به کریمخان پیوستند و پس از تعقیب و گریزهای بعدی در نهایت کریم خان تواسنت آزادخان را شکست دهد.
بروجرد معاصر
در دوره قاجار بروجرد شهری صنعتی و دارای مراودات تجاری فراوان با سایر نقاط ایران و حتی خارج از کشور بودهاست. زین العابدین مراغهای در کتاب سیاحتنامه ذکر میکند که پارچه چیت بافت بروجرد در روسیه و تفلیس دیده میشود.
فتحعلی شاه قاجار، شاهزاده محمدتقی میرزا حسام السلطنه را به عنوان حاکم بروجرد و مضافات تعیین کرد. حسامالسلطنه بروجرد را به عنوان مرکز حکومت خود برگزیرید و ایالت بروجرد، لرستان و خوزستان را تأسیس کرد.
حسامالسلطنه مسجد سلطانی این شهر را به نام فتحعلی شاه تکمیل کرد و بازار و کاروانسراهای آن را تعمیر کرد و گسترش داد. شهر بروجرد از نظر جمعیت و وسعت گسترش یافت و شامل چهار محله صوفیان، دو دانگه، یخچال و رازان میشد.
در سال ۱۲۸۷ هجری قمری زمینلرزهای با بزرگای ۷٫۴ ریشتر دشت سیلاخور در جنوب شهرستان بروجرد را لرزاند که دست کم ۸۰۰۰ نفر کشته برجا گذاشت. این زلزله، یکی از بزرگترین زمین لرزههای ثبت شده ایران است.
آغاز کار دولت پهلوی در ایران مصادف با شورشهایی در لرستان، خوزستان و برخی مناطق دیگر بود. طوایفی از لرها به ناامن کردن راههای لرستان و مسیر خوزستان پرداختند و به دلیل ضعف دولت قاجار دامنه نفوذ خود را تا سیلاخور و شهر بروجرد ادامه دادند؛ به گونهای که امنیت شهر بروجرد به ویژه در شبها کاملاً از بین رفته بود. رضا خان توجه ویژهای به منطقه لرستان نشان داد و طی سالهای ۱۲۹۹ تا ۱۳۱۲ نبردهای متعددی بین نیروهای دولتی و طوایف لر یاغی روی داد و در نهایت کنترل منطقه بروجرد، لرستان، ایلام و خوزستان به دست نیروهای دولتی افتاد.
در این دوره بروجرد نقش ویژهای در استقرار نیروهای دولتی داشت و سربازخانه بروجرد در محل دبیرستان امام خمینی فعلی (پهلوی) مقر اصلی نیروهای رضاشاه بود. در سال ۱۳۰۲ نیروهای دولتی و عشایر لر در فاصله بین شهرهای بروجرد و خرمآباد وارد نبرد شدند. قوای عشایر متشکل از طوایف ایل بیرانوند، سگوند، پاپی و چگنی بودند و درگیریها در مهر سال ۱۳۰۲ آغاز شد اما تا پایان آذر همان سال نیروهای دولتی توانستند خرمآباد را محاصره و آن را به کنترل درآورند. پس از آن عفو عمومی اعلام شد و از عشایر خواسته شد سلاحهای خود را تحویل دهند؛ اما چند تن از سران عشایر که تسلیم شده بودند دستگیر و اعدام شدند.
با اعدام سران عشایر درگیریها در بهار ۱۳۰۳ و با بازگشت عشایر از شمال خوزستان از سرگرفته شد و تا ۹ اردیبهشت همان سال ادامه داشت در نهایت و در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۰۳ نیروهای دولتی با بمباران مواضع عشایر موفق به ورود به خرمآباد و شکست دادن کامل عشایر لر شدند.تا پایان دوره قاجار بروجرد ولایتی مستقل بود ولی در سال ۱۳۰۴ ایران به ۱۳ استان تقسیم شد که بروجرد و لرستان بخشهایی از استان خوزستان محسوب میشدند و پس از مدتی استان لرستان با عنوان فرمانداری کل از استان خوزستان جدا شد.
بروجرد در دوره جمهوری اسلامی ایران
بروجرد در آغاز جنگ ایران و عراق یکی از مراکز پذیرش و استقرار جنگ زدگان شد. خانوادههای متعددی از شهرهای مختلف استان خوزستان به بروجرد فرستاده شدند و ابتدا در جنوب شهر در اردوگاهی اسکان داده شدند و سپس برای آنها مسکنهایی ساخته شد. همچنین این شهر طی هشت سال جنگ، بارها مورد حمله قرار گرفت. در مجموع، شهر بروجرد ۵۱ بار مورد حمله هوایی موشکی قرار گرفت.
در حدود ساعت ۱۳ روز ۲۰ دی ۱۳۶۵، هواپیماهای جنگنده عراقی دو مدرسه را در بروجرد بمباران کردند. بمباران درست در هنگامی رخ داد که دانشآموزان نوبت بعدازظهر این دو مدرسه در سر صفهایشان ایستاده بودند. تعداد کشتهشدگان این دو مدرسه، در مجموع ۶۰ تن بود. این دو مدرسه پسرانه، یکی دبستان شهید فیاضبخش و دیگری مدرسهٔ راهنمایی امام حسن مجتبی (ع) بودند که در مجاورت یکدیگر قرار داشتند و در منطقهٔ محروم ابراهیمآباد در شمال بروجرد واقع بودند
در سحرگاه جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵، زمین لرزه شدیدی با قدرت ۶٫۱ ریشتر در دشت سیلاخور روی داد که مخربترین زمین لرزه این سال در ایران بود و خسارات زیادی داشت و باعث کشته شدن ۶۳ نفر و زخمی شدن بیش از ۱٬۴۵۰ نفر از مردم شهرستانهای بروجرد و دورود شد.
و حکایت همچنان باقی است......